اسرای کربلا
05 دی 1394 توسط رام هرند
ـ فاطمه صغرى
فـاطـمـه صـغـرى را بـرخى از مورخين به عنوان دختر امام حسين (ع ) مى شمارند. درباره او ميان مـورخـيـن اخـتـلاف اسـت . بـرخى از ايشان مى گويند فاطمه صغرى دختر امام حسين (ع ) در هنگام شـهـادت آن حضرت در مدينه بود و خبر شهادت پدر بزرگوار خويش را از پرنده اى شنيد كه بـال و پـرش را بـه خـون حسين (ع ) آغشته كرده و روى ديوار خانه شان در مدينه نشسته بود. فـاطـمـه نـاراحـت شـد و شـروع كـرد بـه گـريـه كـردن و اشـعـارى را خـوانـد كـه اول بيت آن ، اين است :
نَعَبَ الْغُرابُ فَقُلْتُ: مَنْ تَنْعاهُ وَيْلَكَ يا غُرابُ… .(565)
كـلاغ خـبـر مـرگ آورد. گـفتم : خبر مرگ چه كسى را آوردى ؟ گفت : حسين (ع ) دركربلاشهيدشده است .
در مـقـابـل ، بـرخى مى گويند دخترى از امام حسين (ع ) به نام فاطمه صغرى در كربلا حضور داشت و از وى چنين نقل مى كنند: روز عاشورا من جلوى خيمه ايستاده بودم . اجساد پدر و كشته ها را نـگاه مى كردم . با خود گفتم : اين مردم با ما چه خواهند كرد، آيا اسيرمان مى كنند؟ يا مى كشند؟
هـمـين هنگام مردى سوار بر اسب از راه رسيد، زنان را با كعب نيزه مى زد، زيور آلات و چادر آنها را بـه غارت برد، زنان هر كدام به ديگرى پناه مى بردند و فرياد سر مى دادند: وا جدّاه ؛ وا ابتاه ؛ وا علياه . من به خود لرزيدم . به جانب چپ و راست نگاه مى كردم ، ناگاه عمه ام را ديدم ، از ترس اين كه آن ستمكار سوى من بيايد به طرف عمّه ام رفتم .
ناگاه آن بى حيا به سويم آمد، گريختم كه شايد از دستش نجات پيدا كنم ولى او خود را به من رسانيد كعب نيزه را بين دو كـتـفـم فـرود آورد كـه من برو افتادم ، آن بى رحم آمد چادر از سرم ربود، گوشواره از گوشم كـشـيـد و گوشم را پاره كرد، خون بر سر و صورت من جارى شد، بيهوش افتادم ؛ در اين بين عمّه ام را بالاى سرم مشاهده كردم كه مى گريد و
مى گويد: عزيزم از جاى برخيز تا ببينم كه بـر سـر دخـتـران بـى ياور و برادر بيمارت چه آمده ؟ عرض كردم آيا پوشش نزد شما هست تا سـرم را بـپـوشـانـم (يـا عـمـتـاه هل من خرقة استر بهاراءسى عن اعين النّظار؟ فقالت : يا نبتاه و عـمـّتـك مـثـلك ) يـعـنـى عـمـه ات مانند تو مى باشد من ديدم سر آن مظلومه هم مكشوف و بدنش از ضـرب تـازيـانـه و كـعب نيزه كبود گرديده . وقتى به خيمه رسيديم ، ديدم تمامى خيمه ها را غارت كرده اند. برادرم على بن الحسين (ع ) را ديدم كه از گرسنگى و تشنگى و طغيان درد بر روى زمين افتاده و توان نشستن ندارد. از مشاهده اين حوادث ما براى او گريه مى كرديم او هم به حال ما گريه مى كرد.(566)
شمارى از مورخين خطبه اى را كه در كوفه بعد از حضرت زينب خوانده شده به فاطمه صغرى نـسـبت مى دهند(567) كه ما آن را در عنوان فاطمه بنت الحسين (ع ) آورديم . از طرفى در مـنـابـع مـعـتبر و متقدم چنين آمد كه يكى از فرزندان امام حسين فاطمه است و ديگر عنوانى به نام فـاطـمه صغرى ديده نشد.(568) شايد آوردن قيد صغرى به خاطر حضور فاطمه بنت عـلى (ع ) در كـربـلا و جـمـع اسـيـران بـود، نه اينكه امام حسين دو فاطمه داشته يكى صغرى و ديگرى كبرى ؛ كه چنين نيست .
پـس آن چـه مـسلم است اين كه يك دختر از امام حسين به نام فاطمه در كربلا حضور داشته و جزء اسـيـران بـوده اسـت . بـسـيارى از منابع تحت عنوان فاطمه بنت الحسين از ايشان نام برده اند و بـرخـى تـحـت عـنـوان فـاطمه صغرى ، اما درباره حضور فاطمه صغرى در مدينه مدرك معتبر و مهمى جز ناسخ ندارد.
بـنـا بـر گـفـتـه بـرخـى از مـورخـيـن ، فـاطـمـه صـغـرى در سـال سـى ام هـجـرى بـه دنـيـا آمـده و در واقـعـه كـربـلا در حـدود سـى سـال سـن داشته و در سال 110 هجرى وفات يافته است . در پشت قبر سكينه (س ) و ام كلثوم (س )، سمت چپ آن ، قبرى است منسوب به فاطمه صغرى (ع ) دختر امام حسين (ع ).
در بيشتر منابع روايت شده كه وى در منزل خود، يعنى در پشت مسجد النّبى (ص ) وفات يافت و در بقيع به خاك سپرده شد.
مـؤ لف كـتـاب سـتـاره درخـشـان از شـيـخ عـلى فـلسـفـى چـنـيـن نـقـل مـى كـنـد كـه : فاطمه صغرى در شام مدفون و داراى حرم و بقعه اى بسيار زيبا و زائرين فراوانى دارد.(569)